• 1402/10/27 - 04:55
  • - تعداد بازدید: 30
  • - زمان مطالعه : 8 دقیقه
  • /ZWUh

گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب درباره شهید نواب صفوی و فداییان اسلام

نهضتی علیه ظلم پهلوی

 

در آستانه‌ی بیست و هفتم دی‌ماه، سالروز شهادت شهید سیدمجتبی نواب صفوی، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی را درباره شهید نواب صفوی و جریان فدائیان اسلام منتشر می‌کند.
 
* مبارزه مذهبی، سیاسی و نظامی با «کسروی»
کاری که مرحوم نواب در مقابل کسروی انجام دادند یک کار فرهنگی فقط نبود، اتفاقاً کار سیاسی، نظامی، فرهنگی بود. نظامی بود برای اینکه خب کسروی را مضروب کرد و بعد هم یکی از یاران ایشان کسروی را کشت یعنی دو مرتبه از طرف نواب، کسروی مورد حرکت به‌اصطلاح نظامی قرار گرفت. یکبار به وسیله‌ی خود ایشان که با کارد حمله کرد، یکبار هم به وسیله‌ی مرحوم امامی، سید حسین امامی، که با اسلحه زد و کسروی را عملاً نابود کرد. کار سیاسی هم بود، همانطور که قبلاً هم گفتم، اصلاً ماهیت حرکت ضد دینی که کسروی هم یکی از تئوریسینها و طراحانش بود یک ماهیت سیاسی بود... پس مبارزه‌ی با کسروی فقط مبارزه‌ی با افکار ضد مذهبی او نیست، زیرا که همان افکار ضد مذهبی هم یک حرکت سیاسی بود و یک ریشه و منشأ سیاسی داشت. بنابراین کار مرحوم نواب به اعتقاد من کار مذهبی فقط نبود، کار مذهبی-سیاسی بود و به همین شکل هم منعکس شد. ۱۳۶۸/۱۰/۲۲
 
* نهضتی علیه ظلم پهلوی
شاید آن زمان، آمادگی هم نبود که بخواهند آنچه را که [فداییان اسلام] میگفتند - که همان حکومت اسلامی بود - بر سر پا کنند. برای این کار، یک حرکت عمومی در درازمدّت لازم بود؛ لیکن سخن اینها در بین فریادها و عربده‌های مستانه دشمنانشان گم شد. اینها مردمانی بودند که «انّهم فتیة امنوا بربّهم». واقعاً جوانانی بودند که به خدا ایمان آوردند و از روی اخلاص، در راه حاکمیت معارف و احکام نورانی اسلام تلاش کردند و در مقابل ظلم و فساد ایستادند. ظلم و فساد خاندان پهلوی و وابستگی آنها به بیگانگان، این حرکت و نهضت را به وجود آورد. اصلاً قضیه اینها چنین بود که در جهت اسلامی شدن جامعه، مبارزه ضدّ استبدادی و ضدّ سلطنتی خودشان را آغاز کردند و متأسّفانه در وسط کار، همه‌شان از بین رفتند. البته برای خود آنها خوب شد؛ چون به شهادت رسیدند و به مقام عالی شهادت دست یافتند؛ اما برای جامعه خسارتی بود... شما ملاحظه میکنید که اسم این عزیزان، این‌طور در ملأ عام و علی‌رؤس الاشهاد آورده میشود؛ چون آرزوی آنها عملی شد و این ملت در این راه به حرکت درآمد و فداکاری و ایستادگی نمود و آن چهره کفر و استکبار را نابود کرد. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸
 

https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/35417/navab01.jpg

* اگر نواب نبود حکومت به مصدق نمی‌رسید!
یکی از چیزهایی که در تاریخ معاصر ما متأسفانه به کلی به دست فراموشی سپرده شده همین است که تأثیر جریان نواب و حضور نواب را در روی کار آمدن حکومت ملی دکتر مصدق ندیده گرفته. این را بدانید که اگر مرحوم نواب نبود و تلاشهای آنها نبود و ارعابی که آنها در محیط جو هیأت حاکمه بوجود آورده بودند یعنی دستگاه سلطنت، نبود ممکن نبود که به آن شکل بتوانند حکومت را بدهند به مصدق، دکتر مصدق در اوایل کارش به طور آشکار متکی بود به گروه فدائیان اسلام و مرحوم کاشانی این را آشکارا هم میکرد البته آنها طرفدار مصدق به عنوان مصدق نبودند طرفدار آن چیزی بودند که ترکیب مصدق-کاشانی آن را ارائه میداد یعنی یک حکومت ضد استبدادی و ضد سلطنتی دینی، این بود دیگر؛ ترکیب کاشانی و مصدق اینجوری بود، البته این ضدها باز هم مصداق داشت، ضد سلطنتی، ضد استبدادی، ضد انگلیسی، این خصوصیت آن چیزی بود که از مجموعه‌ی مصدق و کاشانی بوجود می‌آمد و منعکس میشد در خارج. ۱۳۶۸/۱۰/۲۲
 
* بازوی مسلح نهضت ملی شدن نفت
در حقیقت جریان نهضت ملی نوک تیز مسلحش فدائیان اسلام بودند تا وقتی که بین اینها و مصدق اختلاف افتاد، که آن اختلافات تاریخچه‌ی مفصلی دارد و بعد دیگر به کلی بین اینها دشمنی و نقار برقرار شد، تا اینکه حتی منتهی شد به زدن فاطمی که فاطمی را که جزو یاران نزدیک دکتر مصدق بود، فدائیان اسلامی زدند ترور کردند، به قصد کشتن البته، که خب منتهی او جان به در برد تا بعد دستگاه رژیم سلطنت او را کشتند. ۱۳۶۸/۱۰/۲۲
 
* روشنفکرها حرکت نواب را نمی‌پسندیدند!
روشنفکرهای آن روز هم با دین و مسائل دینی و هر جلوه‌ی دینی به شدت بد بودند، آن زمان هنوز تفکر قرن نوزدهمی اروپا که معمولاً ما یک پنجاه سالی، صد سالی، شصت سالی بعد از اروپا همیشه روشنفکرهای ما حرکت میکردند، آن روز هنوز در کشور ما در اواسط قرن بیستم، تفکر قرن نوزدهمی اروپا رایج بود، تفکر ضد دینی، دین را مسخره دانستن، هر چیز دینی را بدون هیچ دلیلی محکوم کردن رایج بود. در دوران بعد از رفتن پهلوی حتی در کشور ما ادامه داشت، لذا هر چیزی که رنگ و بوی دین داشت، از نظر روشنفکرهای آن روز بدون هیچ استدلالی مطرود بود و نواب کسی بود که حرکتش صددرصد نشان داده میشد که صبغه و انگیزه‌ی دینی دارد. لذا بود که آنها قاعدتاً آن را نمی‌پسندیدند... وضع تبلیغات علیه نواب را جوری حاد کرده بودند حتی گروههای سیاسی غیرمذهبی، که افراد مؤمن هم خیلی دوست نمیداشتند که منتسب بشوند به جریان نواب، برای خاطر اینکه گفته میشد آنها تروریستند و تروریسم غیر از یک حرکت سیاسی سازمان یافته است و یک حالت پرهیز، پرهیز طبیعی را به زیان نواب و جریان فدائیان اسلام در خیلیها بوجود آورده بودند تا سالها بعد. ۱۳۶۸/۱۰/۲۲
 
* غفلت جامعه از اهمیت این قیام
جامعه آن وقت، از اهمیت این قیام[فداییان اسلام] غافل بود. اینها را به عنوان چند نفری که فقط بلدند گلوله‌ای از دهانه اسلحه‌ای خارج کنند و به سینه کسی بنشانند، معرفی میکردند. حتّی بزرگان آن دستگاه جبّار منحوس که خودشان مظهر اوباشگری و چاقوکشی و الواطی بودند و جزو افرادی به‌شمار میرفتند که ارزش نداشتند از آنها یاد شود، به عنوان یک انسان تربیت یافته، به این جوانان مؤمن صالح پاکباز مخلص و بی‌طمع و بی‌اعتنای به دنیا و به زخارف دنیا، چاقوکش میگفتند! بعضی از مردم نیز همین‌طور میشناختند و باور میکردند و بعضیها هم باور نمیکردند و بعضی هم غافل بودند. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸

* مرا مجذوب خودش کرد!
من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم «نوّاب صفوی» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من، خیلی جاذبه داشت و به کّلی مرا مجذوب خودش کرد. هر کسی هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوی میشد؛ از بس این آدم، پرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من میتوانم بگویم که آن‌جا به طور جدّی به مسائل مبارزاتی و به آنچه که به آن مبارزه سیاسی میگوییم، علاقه‌مند شدم... به مبارزه سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقه‌مند شدم. بعد از آن‌که مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایی در دلهای جوانانی که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
 
* برو فلسطین بجنگ!
مرحوم نواب تحت تأثیر اخوان‌المسلمین بود یعنی حسن البناء روی ایشان اثر گذاشته بود و ایشان به نوبه‌ی خودش روی دیگران اثر گذاشته بود. یکی از رهبران معروف سازمان آزادیبخش فلسطین به من گفتش که من در مصر، در آن سفری که نواب صفوی مصر آمده بود، مشغول درس خواندن بودم رشته‌ی مهندسی داشتم درس میخواندم و داشتم درس میخواندم که مهندس بشوم و مشغول کارهایم بشوم، این آمد گفتش که تو داری درس میخوانی اینجا؟ برو فلسطین بجنگ، گفت من یکهو منقلب شدم به یک عده‌ای از جوانها در مصر سخنرانیهایی ایشان کرده بود دیگر و گفته بود برو به جنگ، اینجا آمدی مشغول درس خواندنی؟ و همان شخص بلند شد آمد در فلسطین و خب این آمدنها بود که اصلاً مسئله‌ی فلسطین را جور دیگری کرد. ۱۳۶۸/۱۰/۲۲
 
* انگلیسها خیلی خطرناکند!
خیلی مرد قوی‌ای بود مرحوم نواب، من شنیدم یک وقتی رفته بود اردن گوش ملک حسین را گرفته بود گفته بود پسر عموجان این انگلیسها خیلی خطرناکند، آخر سید است، ملک حسین یعنی سید است، آره گفته بود انگلیسها خیلی خطرناکند پسرعموجان، آدم اینجوری‌ای بود گوش ملک حسین را میگرفت فشار میداد. ۱۳۶۸/۱۰/۲۲
 

https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/35417/navab0.jpg

* با شهادت نواب هیجان عجیبی در بین طلاّب جوان پیدا شد
آن وقتی را که خبر شهادت این جوانان مخلص و مؤمن  و پاکباز [فداییان اسلام] به مشهد رسید، فراموش نمیکنم. در بین طلاّب جوان حوزه مشهد، در آن مدرسه‌ای که ما بودیم، هیجان عجیبی پیدا شد. علّت هم این بود که سال قبل یا دو سال قبلش، مرحوم نوّاب صفوی، این جوان مؤمن روحانی، در همین مدرسه - که اتّفاقاً اسم مدرسه، مدرسه نوّاب است - آمده و سخنرانی کرده بود و نماز جماعت اقامه نموده بود و غوغایی از شور و هیجان به وجود آورده بود که تأثیرات او بر روحیه طلاب، در هنگام شهادتش محسوس بود. یکی از مدرّسان بزرگ هم در درس اشاره‌ای کرده بود و یادی از اینها نموده بود. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸

  • گروه خبری : سیاست
  • کد خبر : 37503
کلمات کلیدی
تنظیمات قالب
عبارت خود را درج و جهت جستجو "Enter" را بفشارید